مجموعه داستان های رمان ایرانی

*بهترین رمان ها و داستان های عاشقانه *

مجموعه داستان های رمان ایرانی

*بهترین رمان ها و داستان های عاشقانه *

مجموعه داستان های رمان ایرانی

داستان ها همواره زیباست چرا که خواننده با شیره و جان اندیشه نویسنده روبروست

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

آئینه های شکسته شماره 9

چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۰۳ ب.ظ

_ چرا مامان؟!این شکلی که خیلی خوشگل میشی!
به سمت اتاق رفتم و در درگاه آن ایستادم.یلدا عسل را نشانده بود روی پاهایش و موهای بلند قهوه ایش را شانه می
کرد و می خواست آنها را ببندد اما دختر کوچولو اجازه نمی داد.با لبخندی که هر لحظه پررنگتر میشد پرسیدم:
_ باز دیگه چی شده؟
عسل با بغض رو به من گفت:
_ مامان می خواد موهای منو اینجوری ببنده.از دو طرف.ولی من دوست ندارم.
و دستهای کوچکش را مشت کرد و دو طرف سرش قرار داد.از این حالتش خندیدم و پرسیدم:
_ ا...چرا؟!
_ آخه وقتی موهامو اینجوری میبنده آرمین بهم می گه شبیه بزغاله شدی.بهم میگه بزغاله.
آرمین پسر پنج ساله ی همسایه ی دیوار به دیوارشان بود.داخل شدم.با صدا خندیدم و گفتم:
_ خب تو هم بهش بگو گوساله.
یلدا اخم کرد و گفت:
_ کیوان!
باز خندیدم و عسل ذوق زده دستهایش را به هم کوبید:
_ آره...بهش می گم گوساله.
یلدا گوشش را گرفت و با ملایمت تکان داد و گفت:
_ تو بی خود می کنی.نبینم از این حرفا بزنی ها...
عسل با بغض گفت:
_ آخه اون به من می گه بزغاله.
_ اون هم بی خود می کنه.ولی تو که اون نیستی.اصلا جوابشو نده خودش ساکت میشه.
عسل لبهایش را جمع کرد و ابروهای کم پشتش در هم رفت.یلدا لبخندی زد و در حالیکه به من نگاه می کرد و
مخاطبش دخترش بود گفت:
_ باشه برات می بافم.خوبه؟

آئینه های شکسته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی