مجموعه داستان های رمان ایرانی

*بهترین رمان ها و داستان های عاشقانه *

مجموعه داستان های رمان ایرانی

*بهترین رمان ها و داستان های عاشقانه *

مجموعه داستان های رمان ایرانی

داستان ها همواره زیباست چرا که خواننده با شیره و جان اندیشه نویسنده روبروست

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

آئینه های شکسته شماره 21

يكشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۳۴ ب.ظ

آئینه های شکسته

_ ولی امروز که توی راه بودیم و عصرونه هم نخوردم.پس اشکالی نداره.مخصوصا که رد دعوتش دور از ادبه.
فرشاد خندید و با لحن شوخی گفت:
_ تو هم که خدای ادبی.
کوله ام را به سمتش پرت کردم که به او نخورد و جا خالی داد.بعد پرسیدم:
_ ساعت چنده؟
به گوشیش نگاه کرد و گفت:
_ هشت و خورده ای.
پس پاشو آماده بشیم که خیلی دیره.
فرشاد به نشانه ی تایید سری تکان داد و گفت:
_ تا دوش بگیریم و آماده بشیم میشه ساعت نه.
بلند شدم و گفتم:
_ پس تا من یه دوش میگیرم بهش زنگ بزن بگو ممکنه یه کم دیر کنیم.
_ باشه.
اما دیر نکردیم چون هر دوتایمان سریع آماده شدیم و با ماشین فرشاد سروقت رسیدیم به رستورانی که نزدیک محل
زندگیمان بود و همین که پایمان را آنجا گذاشتیم با اینکه شلوغ بود توانستیم بابک را پیدا کنیم.نشسته بود پشت
همان میز همیشگیمان و وقتی ما را دید دستی برایمان تکان داد.به طرفش رفتیم.بلند شد و با هر دویمان دست داد:
_ سلام بچه ها خوش اومدین.درست و دقیق سر وقت رسیدین.
و تعارف کرد بنشینیم.هر سه همزمان نشستیم و در همان حال فرشاد پرسید:
_ خب بابک خان بگو حرف بزن چی شده که دست به خیر شدی بعد عمری مارو دعوت کردی رستوران و می خوای
شام بدی؟
بابک گفت:
_ چرا حرف بی خود میزنی آخه؟یعنی من تا حالا تو رو شام دعوت نکردم؟ای حرومت بشه هر چی...
اما فرشاد اجازه نداد و گفت:

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی