مجموعه داستان های رمان ایرانی

*بهترین رمان ها و داستان های عاشقانه *

مجموعه داستان های رمان ایرانی

*بهترین رمان ها و داستان های عاشقانه *

مجموعه داستان های رمان ایرانی

داستان ها همواره زیباست چرا که خواننده با شیره و جان اندیشه نویسنده روبروست

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

آئینه های شکسته شماره 14

پنجشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۳۹ ب.ظ

آئینه های شکسته


_ واسه ناهار بر می گردین خانوم؟
مادر با تردید گفت:
_ نمی دونم شاید.اگه موندم زنگ میزنم خبرتون می کنم.
_ باشه خانوم.
_ خداحافظ.
_ به سلامت.
مادر از ما خداحافظی کرد و رفت.رو به ثریا کردم تا چیزی بگویم که ناگهان یادم آمد با برادرم بابک قرار دارم برای
همین با دست به پیشانیم زدم:
_ وای ثریا من امروز با بابک قرار داشتم.باید میرفتم آپارتمانش می دیدمش.
بعد فوری پرسیدم:
_ ساعت چنده؟
ثریا با لبخندی گوشه ی لبش و ابروهای بالا رفته گفت:
_ یازده و نیم.
_ اوه...نیم ساعت دیگه.فقط نیم ساعت وقت دارم.من باید برم.
این را گفتم و سریع از آشپزخانه دویدم بیرون...
بخش سوم
_ آخ.
دستم را روی زخم گوشه ی لبم که هنوز تازه بود گذاشتم و توی آینه نگاه کردم.زیر چشمم کبود شده و بیخ موهایم
هنوز درد می کرد.گوشه ی پیشانیم هم خراش برداشته بود.اما موهای فر سیاهم آن خراش را پنهان کرده بودند.لعنتی
عجب دست سنگینی دارد.شب قبل چنان مرا زیر مشت و لگد گرفت که فکر کردم حتما می میرم.هر چقدر هم مادر
ضجه زد و التماس کرد فایده ای نداشت و آخر سر خودش هم چند ضربه کمربند نصیبش شد.با یاد آوری شب قبل
بغض کردم و اشک در چشمهای سیاهم حلقه زد.لب پایینم را که کمی متورم شده بود گاز گرفتم و رفتم یک گوشه ی
اتاق نشستم و کز کردم.بعد زیر لب زمزمه کردم:
_ امشب...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی