مجموعه داستان های رمان ایرانی

*بهترین رمان ها و داستان های عاشقانه *

مجموعه داستان های رمان ایرانی

*بهترین رمان ها و داستان های عاشقانه *

مجموعه داستان های رمان ایرانی

داستان ها همواره زیباست چرا که خواننده با شیره و جان اندیشه نویسنده روبروست

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

آئینه های شکسته شماره 12

پنجشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۳۴ ب.ظ

آئینه های شکسته


برداشتم و رفتم سمت صبحانه ام.یک دانه بیسکویت برداشتم و روی تختم دراز کشیدم.هنوز اوقاتم تلخ بود.در همان
حال که دراز کشیده بودم.بیسکویت را در دهانم گذاشتم.خوشمزه بود.یکی دیگر برداشتم و کم کم سرم به خوردن که
گرم شد آن صحنه را فراموش کردم.اصولا آدم خوش خوراکی بودم و وقتی هم از چیزی ناراحت میشدم با خوردن آن
ناراحتی را فراموش می کردم.در عین حال سعی می کردم همیشه تحرک داشته باشم و ورزش کنم تا چاق نشوم و
همین بود که از من دختری شاد و سرزنده ساخته بود.حالا دیگر نشسته بودم و داشتم خامه و عسلم را می خوردم و
به کلی آن صحنه را فراموش کرده بودم.صبحانه ام را که تمام کردم دیدم بیکارم.سینی را برداشتم و رفتم پایین توی
آشپزخانه.ثریا نشسته بود و داشت سیب زمینی خلال می کرد.سینی را روی سینک گذاشتم.ثریا پرسید:
_ صبحانه خوب بود؟
مقابلش نشستم و گفتم:
_ آره خوب بود.مرسی.
_ نوش جان.
آهی کشیدم . دستم را زیر چانه ام گذاشتم و مشغول تماشای ثریا شدم.او همانطور که کارش را می کرد پرسید:
_ چیه؟!چرا آه می کشی؟!
لبخند زدم و با بی حوصلگی گفتم:
_ خسته شدم ثریا.
با لبخندی پرسید:
_ چرا؟!
_ احساس میکنم زندگیم داره رنگ یکنواختی به خودش می گیره.احساس می کنم یه چیزی تو زندگیم کم دارم.
_ مثلا؟
_ نمی دونم.
_ ولی من می دونم.
با شنیدن صدای مادر سرم را چرخاندم.ایستاده بود کنار اپن و ما را نگاه می کرد.بلوز و دامن سبز تیره تنش بود که به
رنگ سفید پوستش می آمد.متعجب پرسیدم:
_ شما چی رو می دونی مامان خانوم؟!
جلو آمد.یک صندلی پیش کشید و خیلی جدی گفت:

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی